بعد از مدتها

سلام نمیدونم بازم کسی میاد اینجا یانه. این روزها وقتم تو اداره با شکایتای مردم میگذره.خونم که میام تمام وقت در اختیار بارانم.خداروشکر زندگی داره ارومترین لحظاتشو میگذرونه

بعد از مدتها

سلام نمیدونم بازم کسی میاد اینجا یانه. این روزها وقتم تو اداره با شکایتای مردم میگذره.خونم که میام تمام وقت در اختیار بارانم.خداروشکر زندگی داره ارومترین لحظاتشو میگذرونه

5

سلام ما خوبیم..شکر خدا همه حیز آرومه و من خیلی خوشحالم..لثه هام دارن درست میشن و من قهمیدم که حقد بیفکرم نسبت به خودم

من اومدم

سلام خوبین؟

عروسی که به خیر و خوشی تموم شد و خواهری رفت سر خونه و زندگیش..منم به عنوان خواهر عروس خودمو کشتم بسکه رقصیدم..شب حنابندون مراسم تو تالار که تموم شد همه اومدن خونمون تا 3صبح بزن و برقص ادامه داشت منم که اصلا ی دقیقه ننشستم همش وسط بودم..بارانم پیش مامان حمید بود خیالم راحت بود..صبح دیگه به زور ساعت 7 از خواب بیدارمون کردن سیما رفت آرایشگاه ماهم هر کدوم دنبال کارای خودمون بودیم..منم ساعت 3رفتم آرایشگاه خوشگلاسیون کردم..حمید اومد دنبالم با هم رفتیم تالار ...شبم عروس دومادو تا خونشون بدرقه کردیم..لثه هام خیلی درد میکنه دیگه نمیتونم بنویسم تا بعد.....

خرید

خریدای عروسی رو انحام دادیم..مونده بلوز حمید...خونه مامانم اینا هستیم تا بعد عروسی..خونمون خیلی شلوغ پلوغ شده بارانم داره آتیش میسوزونه..تابحال داشتم سبد حنا درست میکردم هی شیرین زبونی کرد تا آخر سر چنگ انداخت همشو بهم زد کارمو زیاد کرد دوباره..دخترک خیلی کنحکاو شده میخاد از همه چی سر دربیاره...عیدتو پیش پیش مبارک...بعد عروسی میام