سلام نمیدونم بازم کسی میاد اینجا یانه. این روزها وقتم تو اداره با شکایتای مردم میگذره.خونم که میام تمام وقت در اختیار بارانم.خداروشکر زندگی داره ارومترین لحظاتشو میگذرونه
سلام نمیدونم بازم کسی میاد اینجا یانه. این روزها وقتم تو اداره با شکایتای مردم میگذره.خونم که میام تمام وقت در اختیار بارانم.خداروشکر زندگی داره ارومترین لحظاتشو میگذرونه
سلام خوبین؟
عروسی که به خیر و خوشی تموم شد و خواهری رفت سر خونه و زندگیش..منم به عنوان خواهر عروس خودمو کشتم بسکه رقصیدم..شب حنابندون مراسم تو تالار که تموم شد همه اومدن خونمون تا 3صبح بزن و برقص ادامه داشت منم که اصلا ی دقیقه ننشستم همش وسط بودم..بارانم پیش مامان حمید بود خیالم راحت بود..صبح دیگه به زور ساعت 7 از خواب بیدارمون کردن سیما رفت آرایشگاه ماهم هر کدوم دنبال کارای خودمون بودیم..منم ساعت 3رفتم آرایشگاه خوشگلاسیون کردم..حمید اومد دنبالم با هم رفتیم تالار ...شبم عروس دومادو تا خونشون بدرقه کردیم..لثه هام خیلی درد میکنه دیگه نمیتونم بنویسم تا بعد.....